معرفی نامه
بوالقاسم حالت شاعر، مترجم و محقق توانای معاصر در سال 1298 شمسی در تهران به دنیا آمد. ابوالقاسم حالت، فرزند محمدتقى حالت در خانواده اى متمدن و مذهبى متولد شد. وى از كودكى به موسیقى و نقاشى و شعر و نویسندگى علاقه تـــام داشت و چون امكان پرورش ذوق و استعداد و رشد و ترقى خود را در موسیقى و نقاشى در خانواده خود مشاهده نكرد به شعر و نویسندگى روى آورد و طولى نكشید كه در این هنرها پیشرفت زیادی كرد و از بزرگان آن گردید.
اولین اثر
درباره اولین شعرى كه حالت سرود، خود وى مىگوید: روزى در مدرسه با یكى از دوستان همكلاسم قهر كرده بودم و چون خیلى نسبت به هم صمیمى بودیم بالاخره طاقت نیاودم و با یك قطعه سه بیتى از او معذرت خواستم، این قطعه كه اولین شعرم بود و متأسفانه الان هیچ به یادم نیست موثر واقع شد و قهر ما را به آشتى تبدیل نمود. اثر این شعر مرا بر آن داشت كه شاعرى را دنبال كنم، لذا از كلاس ششم ابتدایى گاه گاهى شعر ساختم، مخصوصا تابستانها كه مدرسه تعطیل بود و فراغت بیشترى داشتم میتوانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما رومه هاى ادبى آن ایام كه عبارت بودند از نسیم شمال» و كانون شعرا» و توفیق» همه از چاپ اشعارم خوددارى میكردند، چون بسیار ناپخته بود، ولى این امر به هیچوجه باعث دلسردى من نمى شد. تا دو سه سال بعد كه كم كم بعضى از اشعارم در رومه ها چاپ شد.»
پس از چندى كه اولین اثر ابوالقاسم حالت در یكى از جراید چاپ گردید، درصدد برآمد كه خود را به كانون و انجمن هاى ادبى نزدیك نماید، به همین سبب بعضى شبها به انجمن ادبى ایران كه ریاست آن با شاهزاده محمدهاشم افسر بود میرفت و در یكى از همین شب ها یكى از اشعار خود را در این انجمن ادبى قرائت میكند كه صداى آفرین و احسنت رسا شیخالملك اورنگ كه در آن زمان نایب رئیس انجمن بود به قدرى وى را تحت تأثیر قرار داد كه تا صبح خواب به چشمانش راه نیافت. از این زمان به بعد وى در راه شهرت و ترقى گام هاى بلندتری یكى پس از دیگرى برداشت. بارى ابوالقاسم حالت، در كلاس هاى چهارم دبیرستان مروى درس میخواند و چون اواخر سال تحصیلى بود محصلین كتاب هاى خود را جهت تمرین دروس زیر بغل نهاده و عازم محوطه باغ ملى كه درختان زیادى داشت و محلى مصفا بود مى رفتند، حالت هم كتاب خود را برداشت عازم این محل گردید. در خیابان خیام نزدیك باغ ملى با مرحوم حسین توفیق صاحب امتیاز رومه توفیق برخورد میكند و از طرف وی دعوت میشود كه با هیئت تحریریه این رومه همكارى نماید وى از نخستین شماره رومه فكاهى (توفیق) تا مدت پنج سال متوالى سردبیرى این مجله فكاهى را به عهده داشت.
سفر به هندوستـــان
ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت كمپانى اورگرین پیكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار دوبلاژ فیلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنیف سازى فعال باشد. تا اینكه مهدى خالدى، جواد بدیعزاده، نصراللَّه زرینپنجه، على زاهدى، یوسف كاموسى، علی اكبر پروانه و دلكش جهت ضبط صفحه از ایران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان یادگار براى این هیئت ایرانى تصنیف شیرین» را ساخت، و على زاهدى آن را اجرا كرد.
فعالیت های پس از بازگشت وی به وطن
ابوالقاسم حالت، در بهار سال 1327 به وطن بازگشت و در آن زمان، سرپرستى اداره كل انتشارات و رادیو با ابوالقاسم پاینده بود، از وى دعوت به عمل آورده شد تا براى رادیو تصنیف بسازد و پس از یك ماه كه با رادیو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و این همكارى قطع گردید. وی پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمد و تا زمان بازنشستگی در خدمت این سازمان بود.او در ترانهسرایی نیز دستی توانا داشت و عموماً این ترانهها در قالب فکاهی، انتقادی علیه وضعیت ی و اجتماعی آن زمان تصنیف می کرد. حالت در آن سالها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملکالشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت نمود. در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز ابوالقاسم حالت فعالیت داشت و سراینده نخستین سرود جمهوری اسلامی ایران بود. وی پس از انقلاب اسلامی نیز علیرغم کهولت سن مدت زمانی نسبتاً طولانی با مجله گل آقا همکاری کرد. از ابوالقاسم حالت آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینههای طنز، شعر، ادبیات و ترجمه باقی ماندهاست. وی در سوم آبان سال 1371 بر اثر سکته قلبی درگذشت.
وصیت نامه
بعدمرگم نه به خود زحمت بسیار دهید نه برسر گور و کفن آزار دهید
نه پی گورکن و قاری و غسال روید نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید
به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید
این دو چشمان قوی را به فلان چشم چران که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید
وین زبان را که خداوند زبان بازی بود به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید
کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است راست تحویل علی اصغر گچکار دهید
وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه به فلان سنگتراش ته بازار دهید
ریه ام را به جوانی که ز دود و دم بنز درجوانی ریه او شده بیمار دهید
چانه ام را به فلان زن که پی وراجی ست معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهید
ابوالقاسم حالت
,كه ,حالت ,ابوالقاسم ,سال ,وى , ,را به ,خود را ,پس از ,به فلان
درباره این سایت