محل تبلیغات شما



همه می پرسند:

((چیست در زمزمه مبهم آب؟

چیست در همهمه دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سپید روی این آبی آرام بلند که تو را می برد به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟

چیست در کوشش بی حاصل موج؟

چیست در خند جام که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری!؟))

 

نه به ابر

نه به آب

نه به برگ

نه به این آبی آرام بلند

نه به این خلوت خاموش کبوتر ها

نه به این آتش سوزنده که لغزید به جام

من به این جمله نمی اندیشم.

 

من مناجات درختان را هنگام سحر

رقص عطر گل با یخ را با باد

نفس پاک شقایق را در سینه کوه

صحبت چلچله را با صبح

نبض پایبنده هستی را در گندم زار

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل

همه را می شنوم

می بینم.

من به این جمله نمی اندیشم!

 

من به تو می اندیشم

ای سراپا همه خوبی

تک و تنها به تو می اندیشم.

 

همه وقت

همه جا

من به حر حال که باشم به تو می اندیشم.

تو بدان این را تنها تو بدان

تو بیا

تو بمان با من تنها تو بمان

جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب

من فدای تو به جای همه گل ها تو بخند.

اینک این من که به پای تو در افتام باز

ریسمانی کن از آن موی دراز

تو بگیر

تو ببند!

تو بخواه

پاسخ چلچله ها را تو بگو

قصه ابر هوا را تو بخوان

تو بمان با من تنها تو بمان

 

در رگ ساغر هستی تو بجوش

من همین یک نفس از جرعه جانم باقی ست

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!

 

فریدون مشیری


 

رخشندهٔ اعتصامی معروف به پروین اعتصامی در 25 اسفند 1285 خورشیدی در شهر تبریز به دنیا آمد. پدرش یوسف اعتصامی آشتیانی (اعتصام الملک) از رجال نامی و نویسندگان و مترجمان مشهور اواخر دورهٔ قاجار بود و در آن زمان ماهنامه ادبی بهار» را منتشر می کرد. مادرش اختر فتوحی فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری" از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.

 

وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت. در سال هزار و دویست و نود و یک در حالی که کودکی بیش نبود با خانواده به تهران آمد. از این رو پروین از کودکی با مشروطه خواهان و چهره های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. پایان نامهٔ تحصیلی خود را از مدرسهٔ آمریکایی تهران گرفت و در همان جا شروع به تدریس کرد.

 

نوزده تیر ماه 1313 با پسر عموی پدرش فضل الله همایون فال ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه، خانه شوهر رفت. پیوند شویی وی با پسر عمویش که رئیس شهربانی کرمانشاه بود و اخلاقی نظامی داشت و با روحیات شاعرانه پروین سازگار نبود بیش از دو و نیم ماه دوام نداشت.

وی پس از جدایی از همسر، مدتی کتابدار کتابخانهٔ دانشسرای عالی بود. دیوان اشعار وی بالغ بر 2500 بیت است. وی در  پانزدهم فروردین 1320 شمسی به علت ابتلا به حصبه درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.

 

شعری که بر روی سنگ مزارش نوشته شده:

   اینکه خاک سیهش بالین است           اختر چرخ ادب پروین است
   گر چه جز تلخی ز ایام ندید                هر چه خواهی سخنش شیرین است
   صاحب آنهمه گفتار امروز                   سائل فاتحه و یاسین است
   دوستان به که ز وی یاد کنند              دل بی دوست دلی غمگین است
   خاک در دیده بسی جان فرساست      سنگ بر سینه بسی سنگین است
   بیند این بستر و عبرت گیرد                هر که را چشم حقیقت بین است
   هر که باشی و ز هر جا برسی           آخرین منزل هستی این است
   آدمی هر چه توانگر باشد                  چون بدین نقطه رسید مسکین است
   اندر آنجا که قضا حمله کند                چاره تسلیم و ادب تمکین است
   زادن و کشتن و پنهان کردن              دهر را رسم و ره دیرین است
   خرم آنکس که در این محنت گاه         خاطری را سبب تسکین است

 

 


 معرفی نامه

بوالقاسم حالت شاعر، مترجم و محقق توانای معاصر در سال 1298 شمسی در تهران به دنیا آمد. ابوالقاسم حالت، فرزند محمدتقى حالت در خانواده‏ اى متمدن و مذهبى متولد شد. وى از كودكى به موسیقى و نقاشى و شعر و نویسندگى علاقه تـــام داشت و چون امكان پرورش ذوق و استعداد و رشد و ترقى خود را در موسیقى و نقاشى در خانواده خود مشاهده نكرد به شعر و نویسندگى روى آورد و طولى نكشید كه در این هنرها پیشرفت زیادی كرد و از بزرگان آن گردید.

 


اولین اثر
درباره اولین شعرى كه حالت سرود، خود وى مى‏گوید: روزى در مدرسه با یكى از دوستان همكلاسم قهر كرده بودم و چون خیلى نسبت به هم صمیمى بودیم بالاخره طاقت نیاودم و با یك قطعه سه بیتى از او معذرت خواستم، این قطعه كه اولین شعرم بود و متأسفانه الان هیچ به یادم نیست موثر واقع شد و قهر ما را به آشتى تبدیل نمود. اثر این شعر مرا بر آن داشت كه شاعرى را دنبال كنم، لذا از كلاس ششم ابتدایى گاه گاهى شعر ساختم، مخصوصا تابستان‏ها كه مدرسه تعطیل بود و فراغت بیشترى داشتم می‏توانستم هم شعر بسازم و هم دنبال چاپ آن بروم اما رومه ‏هاى ادبى آن ایام كه عبارت بودند از نسیم شمال» و كانون شعرا» و توفیق» همه از چاپ اشعارم خوددارى می‏كردند، چون بسیار ناپخته بود، ولى این امر به هیچ‏وجه باعث دلسردى من نمى شد. تا دو سه سال بعد كه كم‏ كم بعضى از اشعارم در رومه ‏ها چاپ شد.»
 

 

پس از چندى كه اولین اثر ابوالقاسم حالت در یكى از جراید چاپ گردید، درصدد برآمد كه خود را به كانون و انجمن ‏هاى ادبى نزدیك نماید، به همین سبب بعضى شب‏ها به انجمن ادبى ایران كه ریاست آن با شاهزاده محمدهاشم افسر بود می‏رفت و در یكى از همین شب‏ ها یكى از اشعار خود را در این انجمن ادبى قرائت می‏كند كه صداى آفرین و احسنت رسا شیخ‏الملك اورنگ كه در آن زمان نایب رئیس انجمن بود به قدرى وى را تحت تأثیر قرار داد كه تا صبح خواب به چشمانش راه نیافت. از این زمان به بعد وى در راه شهرت و ترقى گام‏ هاى بلندتری یكى پس از دیگرى برداشت. بارى ابوالقاسم حالت، در كلاس ‏هاى چهارم دبیرستان مروى درس می‏خواند و چون اواخر سال تحصیلى بود محصلین كتاب‏ هاى خود را جهت تمرین دروس زیر بغل نهاده و عازم محوطه باغ ملى كه درختان زیادى داشت و محلى مصفا بود مى رفتند، حالت هم كتاب خود را برداشت عازم این محل گردید. در خیابان خیام نزدیك باغ ملى با مرحوم حسین توفیق صاحب امتیاز رومه توفیق برخورد میكند و از طرف وی دعوت میشود كه با هیئت تحریریه این رومه همكارى نماید وى از نخستین شماره رومه فكاهى (توفیق) تا مدت پنج سال متوالى سردبیرى این مجله فكاهى را به عهده داشت.

 

سفر به هندوستـــان
ابوالقاسم حالت در سال 1325 بنا به دعوت كمپانى اورگرین پیكچر» به هندوستان سفر كرد و در بمبئى به كار دوبلاژ فیلم پرداخت و مدتى نتوانست در كار تصنیف‏ سازى فعال باشد. تا این‏كه مهدى خالدى، جواد بدیع‏زاده، نصراللَّه زرین‏پنجه، على زاهدى، یوسف كاموسى، علی ‏اكبر پروانه و دلكش جهت ضبط صفحه از ایران به بمبئى رفتند و حالت به عنوان یادگار براى این هیئت ایرانى تصنیف شیرین» را ساخت، و على زاهدى آن را اجرا كرد.

 

فعالیت های پس از بازگشت وی به وطن
ابوالقاسم حالت، در بهار سال 1327 به وطن بازگشت و در آن زمان، سرپرستى اداره  كل انتشارات و رادیو با ابوالقاسم پاینده بود، از وى دعوت به عمل آورده شد تا براى رادیو تصنیف بسازد و پس از یك ماه كه با رادیو همكارى كرد، چون به استخدام شركت نفت درآمده بود، عازم آبادان شد و این همكارى قطع گردید. وی پس از تحصیلات مقدماتی و متوسطه به استخدام شرکت ملی نفت ایران درآمد و تا زمان بازنشستگی در خدمت این سازمان بود.او در ترانه‌سرایی نیز دستی توانا داشت و عموماً این ترانه‏ها در قالب فکاهی، انتقادی علیه وضعیت ی و اجتماعی آن زمان تصنیف می کرد. حالت در آن سال‌ها با نشریات امید، تهران مصور و پیام ایرانی نیز همکاری داشت و ملک‌الشعرا بهار او را به کنگره نویسندگان ایران دعوت نمود.  در زمینه موسیقی اصیل ایرانی نیز ابوالقاسم حالت فعالیت داشت و سراینده نخستین سرود جمهوری اسلامی ایران بود. وی پس از انقلاب اسلامی نیز علیرغم کهولت سن مدت زمانی نسبتاً طولانی با مجله گل آقا همکاری کرد. از ابوالقاسم حالت آثار ادبی و فرهنگی فراوانی در زمینه‌های طنز، شعر، ادبیات و ترجمه باقی مانده‌است. وی در سوم آبان سال 1371 بر اثر سکته قلبی درگذشت.

 

                                       وصیت نامه                                        

بعدمرگم نه به خود زحمت بسیار دهید                   نه برسر گور و کفن آزار دهید

     نه پی گورکن و قاری و غسال روید                     نه پی سنگ لحد پول به حجار دهید

به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسی               که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید

    این دو چشمان قوی را به فلان چشم چران              که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید

    وین زبان را که خداوند زبان بازی بود                  به فلان هوچی رند از پی گفتار دهید

    کله ام را که همه عمر پر از گچ بوده است              راست تحویل علی اصغر گچکار دهید

    وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاه                 به فلان سنگتراش ته بازار دهید

    ریه ام را به جوانی که ز دود و دم بنز                   درجوانی ریه او شده بیمار دهید
 
چانه ام را به فلان زن که پی وراجی ست              معده ام را به فلان مرد شکمخوار دهید



    
 

ابوالقاسم حالت


به نام خدا الان که دارم این مطلب را می نویسم برای تمام مردم جهان و ایران زمین آرزوی سلامتی کامل دارم و امید وارم که در این روز ها هیچ کس به هیچ بیماری و ویروسی مبتلا و آلود نباشد. همان طور که در حال حاضر تمام مردم دنیا می دانند ویروسی واگیر دار به نام (کرونا) در بین مردم رواج پیدا کرده است که می تواند باعث مرگ انسان شود و با رعایت کردن چند دستور الاعمل بهداشتی می توان از ابتلا به این ویروس جلوگیری کرد و چه بهتر است که در این روز ها که این ویروس رواج پیدا

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها